اکبر نصراللهی، استاد دانشگاه علوم ارتباطات و کارشناس رسانه درباره اینکه «یک رسانه به طور حرفهای باید در موضوعی مانند اختلاف عادل فردوسیپور با مدیران رسانه چه رفتاری داشته باشد؟» گفت: واقعیت این است که در همه جای دنیا تمام عوامل رسانه از جمله خبرنگار، مجری، سردبیر و ... باید همزمان به شاخصهای حرفهای، عمومی و سازمانی توجه کنند و اینطور نیست که اگر بین عوامل رسانه مثل مجری رسانه با سازمان اختلافی پیش آید، نظر مجری بر سیاستهای سازمانی ارجحیت داشته باشد؛ این قاعده حرفهای در همه رسانههای دنیا وجود دارد و ایران هم از آنها مستثنی نیست.
وی در ادامه با اشاره به اهمیت حفظ سرمایههای سازمان و ضرورت مشارکت همه عوامل در تصمیمگیریها بیان داشت: باید تلاش شود با در نظر داشتن دیدگاهها و سلیقههای نیروی انسانی و توجه به اسناد بالادستی، مرزهای اصول حرفهای، عمومی و سازمانی مشخص و عوامل رسانه در مورد رعایت آنها و اولویت اجرای هریک از اصول و شاخصها توجیه شوند.
نویسنده کتاب «مدیریت پوشش اخبار بحران در رسانههای حرفهای» تعارض در سازمانهای مختلف در مورد اجرای این شاخصها را تا حدودی طبیعی دانست و افزود: در مورد بیبیسی هم بین مجری برنامه معروف و پرمخاطب «تخته گاز» اختلاف به وجود آمده بود و در نهایت نظر سازمان بیبیسی با قاطعیت اجرا شد.
وی ادامه داد: تا جایی که مقدور است باید سعی شود اصول حرفهای و سازمانی و عمومی بر همدیگر منطبق باشند، اما اگر تعارضی بین عوامل با سازمان ایجاد شد، شاخصهای سازمانی بر شاخصهای دیگر اولویت دارند.
استاد مدیریت رسانه گفت: در شرایط درست و استاندارد باید میزان انطباق این سه دسته شاخص و اصول یکسان باشد و تعارض بین اینها در کمترین حد ممکن باشد.
این کارشناس رسانه با اشاره به خودسر بودن برخی از مجریان در رسانههای ایران گفت: برخی از آنها فکر میکنند همعرض سازمان هستند و میتوانند مستقلا تصمیم بگیرند و سیاستهای مورد نظر خودشان را در هر شرایط و به شکلی اعمال کنند. حتی اگر تشخیص آنها درست هم باشد، این در هیچ جای دنیا چنین چیزی که نظر یک مجری بر نظرات سازمان ارجحیت داشته باشد، سابقه ندارد.
نصراللهی در ادامه افزود: اگر نظر مجری در مورد خاصی درست هم باشد باید تلاش کند سازمان را متقاعد کند، اما تا زمانی که سازمان را متقاعد نکرده است باید به نظرهای سازمانی تمکین و آن را اجرا کند.
وی ادامه داد: آنچه مسلم است این است که اعتبار یک مجری، یک خبرنگار و عضوی از اعضای سازمان، بر اساس اعتباری است که سازمان به او داده است؛ اگرچه توانمندی فردی هم در آن بیتاثیر نیست. این ماجرا در مورد همه رسانهها در سراسر دنیا صدق میکند.
این استاد علوم ارتباطات با بیان مثالی در همین زمینه بیان داشت: یادم هست یک بار برای بازدید از بخش خبری سیانان به استودیوی آنجا رفته بودم. دیدم چراغهایی را با رنگهای متفاوت در مقابل گوینده و روی دوربین او قرار داده بودند. دلیل کثرت این چراغها را از گوینده پرسیدم. او گفت هر کدام از این چراغها به یکی از دفاتر سیانان در اقصی نقاط دنیا وصل است و هر دفتری ممکن است درباره اجرای زنده من نظری داشته باشد و کامنتی بگذارد. سوال دومم این بود که اگر چند چراغ به صورت همزمان با همدیگر روشن شوند، چکار میکنید؟ گفت که برای مثال دفتر آتلانتا را به دفتر لندن اولویت میدهم و این کاملا تعریف شده است. اما در داخل کشور همزمان میدیدم که مجری به سردبیر میگوید در گوشی به من چیزی نگو! در صورتی که این حق سردبیر و مدیر برنامه است که باید برنامه را هدایت کند و حتما باید در گوشی موارد لازم را به مجری بگویند.
نصراللهی در پایان نیز گفت: برخی اوقات ممکن است اتفاقهایی در بیرون از استودیو بیفتد که مجری از آنها بیخبر است. اینکه مجریان و گویندگان ما فکر کنند همعرض سازمان هستند یک خطای استراتژیک است و در واقع توهمی است که برخی از همکاران ما در روزنامهها، خبرگزاریها و رادیو و تلویزیون دارند. حالا چون بیشتر مردم با رادیو و تلویزیون سروکار دارند این ایرادها و تعارضها بیشتر خود را نشان میدهد.
*فارس
ارسال نظر